پسر دیشب با لپ تاپ یکی از بچه ها از ساعت 8 رفتم کتابخونه دانشگاه تا ساعت 12 خیلی حس خوبی داشت، فک کن بشین بیشتر کار رو انجام بدی، دمت گرم حس خوبی داشت باز از این کارا کن.
پسر دیشب با لپ تاپ یکی از بچه ها از ساعت 8 رفتم کتابخونه دانشگاه تا ساعت 12 خیلی حس خوبی داشت، فک کن بشین بیشتر کار رو انجام بدی، دمت گرم حس خوبی داشت باز از این کارا کن.
از اونجایی که من همیشه از سال آخر ضربه میخورم برای همین میخوام از الان یعنی از آبان شروع کنم برای امتحانات بخونم و میخوان الان برنامه ریزی کنم، به یکی از بچه ها گفتم جزوه یکی رو بگیره ولی گفت بیخیال و اینا ولب من از امروز شروع میکنم.
در طول ترم همش میگم خب نزدیک امتحانات میخونم یا اینکه بچه ها خلاصه میکنن و میفرستن برای استاد بعد میخونم اما الان که فکر میکنم یکی اینکه اون زمان سنگین میشه حجم مطالب دوم اینکه در طول ترم همش استرس دارم که نخوندم، خلاصه که میخوام دو تا درس که کتاب معرفی کرده رو بخونم و خلاصه کنم و آماده امتحان باشم.
تازه بزار اینو بگم دیدی ترم قبل خلاصه کردی چقدرررررر راحت بودی موقع امتحانات مخصوصا شب امتحان :)
ببین پسر اصلا مهم نیست چقدر باهوشی یا چقدر فهمیده این، در آخر دیگران تو رو به تلاش و پشتکار میشناسن، بنابراین به اونها نناز و ادامه بده و خیلی خیلی زیاد «خوب درس بخون»
ببین باید کارهاتو زودتر انجام بدی و به عقب نندازی یا نگی حالا انجام میدم وقت هست شایدم وقت داشته باشی اما مریض باشی یا حالت خوب نباشه (مثلا در درد و فلان)
یه کلیپ دیدم توی یکی از کانالا یه آقاهه اینا رو گفت قشنگ بود: «توی این دنیا آمدی برای رشد و پذیرش رنج رشد، رشد بدون رنج نداریم یه وزنه 400 کیلویی میخوای بلند کنی باید 2 سال تمرین کنی و عرق بریزی بنابراین: ازدواج بهتون نشون میده دنیا جای سختیه! چون یه عالمه مسئولیت یه عالمه، تعهد، یه عالمه رفتار های مورد نیاز میخواد.
میخوای آدم حسابی بشی؟ باید رشد کنی، میخوای رشد کنی؟ باید رنج بکشی.