امروز سیزده بدر رفتیم با خانواده به مدت 2 ساعت روستا های اطراف شهر رو دیدیم، داهوییه و گتگوییه.
امروز سیزده بدر رفتیم با خانواده به مدت 2 ساعت روستا های اطراف شهر رو دیدیم، داهوییه و گتگوییه.
تم سال 1400: تمرین یا عادت برنامه ریزی بود.
تم سال 1401: تمرین یا عادت برنامه ریزی بود.
تم سال 1402: یادگیری فتوشاپ بود.
تم سال 1403: یادگیری زبان انگلیسی است.
باید فعالیت ها و گفتگو کنید ها و... کتاب ها رو انجام بدم، بیشتر بدانید ها رو بگم تا اینقدر درسم جلو نباشه. و هم اینکه یه نفر از اداره اومد نگه که کتابشون سفید هست.
از این روش استفاده میکنم که : اهداف بلند مدت که شامل اهداف یا آرزو های 10 ساله هست با اهداف میان مدت که شامل اهداف سالانه هست و اهداف کوتاه مدت که شامل برنامه ریزی های هفتگی هست در اکسل نوشتم و برنامه ریزی روزانه ام طبق برنامه ریزی هفتگی، در برنامه to-do list مینویسم. اما برای کارمعلمی: مثل یادداشت کردن تا کجا ها درس دادیم و برای یادآوری چه تاریخی امتحان هست و برنامه تحصیلی!
یکی از آشنایان روستامون دو سه سال از من فقط بزرگ تره، هم ماشین سنگین داره، هم خونه هم ماشین هم ازدواج! اونوقت من چی؟ من تا سه سال دیگه میتونم به اینا برسم؟ غیر از آخری.
- امروز تصمیم گرفتم که فتوشاپ و کارهای کامپیوتری رو رها کنم (چشمام خیلی ضعیف شدن) و برم راننده ماشین سنگین شم!
- رفتم در مورد شرایط گرفتن گواهینامه پایه ۲ پرسیدم از اموزشگاه
تعمیر لپتاپ
انجام پروژه فتوشاپ
گرفتن گواهینامه پایه 2
خرید ماشین فوتون
خوندن 6 تا کتاب و نوشتن خلاصه
امروز یکی از آشنایان فوت کرده، همه میگن خودشو انداخت توی چشم مردم، همه میگن چقدر درآمد داره، منم حواسم باشه که کارهایی نکنم که بیفتم توی چشم، از بچههای خاله م یاد بگیرم همه کار میکنن اما پمهان کار هستن کسی نمیفهمه
امروز فکر کردم دیدم چون نمیرسم یا حوصله کتاب متنی ندارم، کتاب صوتی باید گوش کنم، حالا که اشتراک طاقچه دارم از این اشتراک گوش کنم ببینم اشتراک به صرفه تره یا خرید تکی کتاب های صوتی از طاقچه و فیدیبو.
با فکر خودم و مشورت خانواده، تصمیم بر این شد اول شغل دومم رو جدی دنبال کنم، بعد میتونم دنبال آرزوهای دیگه ام برم مثل دکتری گرفتن و ماشین و .... پس تا چندین سال دیگه به یه درآمد خوب برسم بعد میریم دنبال علم!
یه اخلاق خیلی خوب که خواهر کوچیکم داره اینکه درس هایی که میخونه مثلا کتاب مطالعات رو ریز به ریز میخونه با تمام جزئیاتش، با اینکه سوال نمینویسه اما هر سوالی که بپرسی بلده! این اخلاق رو یکی از بلاگرهای دیگه هم داشت، که از تمام جلسات دانشگاه جزوه مینوشت و طوری هم مینوشت که ساده و واضح و کامل باشه که اگه فرد دیگه ای هم اونو میخوند بتونه یاد بگیره.
منم باید برای جزوه فتوشاپم همین کار رو انجام بدم.
میخوام باز امسال اشتراک طاقچه بگیرم، میخوام قول بدم به خودم که حداقل ماهی یک کتاب بخونم، اگه نخوندم دیگه حق خرید اشتراک نداری. قانون حذف و اضافه رو رعایت کردم، 1. از خیلی از کانال هایی که بدردم نمیخورد لفت دادم 2. اینستا نمیرم 3. توییتر ندارم 4. فیلم و سریال هم که نمیبینم، پس وقت دارم روزی 30 دقیقه کتاب بخونم!
امروز با چند سایت وزن مناسبم رو حساب کردم گفته بود باید 63 باشم، اما من 53 هستم یعنی 10 کیلوگرم کمتر!
امروز تصمیم گرفتم که اول. دروس مطالعات رو بخونم دوم. یه خلاصه یا نکات کلیدی که وقتی نگاه میکنم به گوشی یادم بیاد هم یادداشت کنم که وقتی درس میدم نکات رو از گوشی ببینم.
الان که فکر میکنم میبینم من با معلمی رشد کردم و مدیون معلمی هستم اگه معلم نمیشدم:
- پشت کنکور میمونم و افسرده میشدم.
- نمیتونستم گوشی، لپتاپ و غیره بگیرم.
- چقدر خانوادهام داغون میشدن.
- اعتماد به نفس دیگه نداشتم.
- باید میرفتم سربازی.
- نمیتونستم رشد کنم و دوره بخرم، نت بخرم، لباس خوب بگیرم و غیره.
: دیگه از معلمی ننال، ازش به عنوان یه پل استفاده کن.
دیروز با کلاس دوازدهم M خیلی اذیت میکردن من باید به جای تهدید به اینکه نمره کم میکنم باهاشون صحبت میکردم، قدرت با رضایت بهتره.
دیدی مثل دوازدهم L باهاشون خوب بودی چقدر خوب بود.
پس
اول با رضایت
دوم با رضایت
سوم با رضایت
چهارم با ترس و تهدید
ببین من توی دانشگاه چقدر صبح ها بلند شدم رفتم کتابخونه زبان خوندم، ولی بخاطر اینکه تداوم نداشتم و 2 سال ادامه ندادم، همه به باد رفت.
پس یا کاری انجام نده یا 2 سال ادامش بده و توش حرفه ای شو.
دیروز علی دایی عروسی گرفت،
- هم عشق و حالشو کرده.
- هم الان خونه نو و شیک داره.
- هم ماشین داره.
- هم خودش و هم زنش کار دارن دولتی.
مقایسه، دزد خوشبختیه!
اگه خودتو با دیگران مقایسه کنی، دیگه هیچ وقت خوشحال نیستی .
- از مقایسه گریزی نیست و هرکس گفت مقایسه نکن، ذات انسان رو به درستی نشناخته؛ چون ما پدیدهها رو بصورت نسبی میفهمیم و احساس خوشبختی و راهنمای عمل و حرکت ما وابسته به وضعیه که در مقایسه و به نسبت داریم.
توصیه درست اما، اینه که وضعمون رو با گذشته خودمون مقایسه کنیم نه با حال دیگران.
- تا جایی که میشه و میتونی از مقایسه کردنهای سادهانگارانه، پرآسیب و بیهوده دست بردار.
باطن زندگی خودت رو با ظاهر زندگی دیگری مقایسه نکن. هیچکس از عاقبت کار خبردار نیست.
- زندگی بقیه یک روند کلی داره. شما دردها رو نمیبینید مخصوصا تو فضای مجازی.
مقایسه روند زندگی شما رو هم تحت تاثیر میذاره. جای این کار روی خودتون تمرکز کنید
- زندگی را با شرایط و موقعیت خود؛ زندگی کنید. خودتان را با دیگران مقایسه نکنید.
الان که میخواستم برای درس فردا سلامت و بهداشت درس 10 آماده بشم در مورد سلامت روان بود و تاب آوری گفته بود:
همه ما افرادی را می شناسیم که با وجود رشد در یک محیط نه چندان مناسب به موفقیت های بزرگی در زندگی خود رسیده اند، فرد تاب آور استدلال و نگرش متفاوتی در مواجه با شرایط ناگوار اتخاذ میکند، به جای فاجعه ساختت از مشکل و گرفتار شدن در تبعات آن به خود و توانایی هایشان توجه بیشتری میکنن!
بدبین در هر فرصتی سختی میبیند، خوش بین در هر سختی فرصتی میبیند. وینستون چرچیل
داستان هایی که خوندم سرسختی صاحبین شرکت های هواوی و نوتلا رو میشه درس گرفت.
سال 99 بود فکر کنم، یه دوره تایپ خریدم با یکی از دوستان، من تلاشمو کردم و سعی کردم اونو به سر انجام برسونم یعنی قشنگ تایپ ده انگشتی رو بلد بشم و سریع اما اون بیخیال شد، من الان همیشه وقتی دارم هر جا تایپ میکنم احساس غرور میکنم و احساس میکنم یه مهارت خیلی ریزی دارم، خیلی حس خوبی داره بخاطر همین هم که شده فتوشاپم و... رو ادامه میدم، چون برای غرور و آیندم.
اون اگه مثلا یه هفته یاد گرفتم 2 ماه تمرین کردم این اگه 3 ماه یاد میگیرم، 1 سال تا 2 سال باید تمرین کنم.
من دوره تایپ ده انگشتی رو 4 ماه زمان برد که مسلط شدم، فتوشاپ که خیلی سطحش بالا تره رو دیگه باید حداقل 1 سال وقت بزارم تا حرفه ای شم، برای همین هر سال یه نرم افزار حرفه ای میشم.
یکی از وبلاگ هایی که میخونم یه مطلب جالب گذاشته بود:
ببین من خودمم جزو آیندگانم. در آینده انقدر که به درد خودم خورده به درد بقیه نخورده. من هنوز که هنوزه به جزوههای قدیمی مراجعه میکنم. لذا مرتب مینویسم که بعداً راحتتر استفاده کنم.
همینجوری معمولی هم تایپ نمیکنم و جزوههام فهرست و پانویس و ارجاع و شکل و نمودار و جدول و همه چی داره. بهلحاظ ویرایشی هم که همیشه سعی کردم طبق شیوهنامه و یکدست باشه. آخر سال هم در اختیار استاد و همکلاسیام قرار میدادم و حس خوب و مفید بودن بهم دست میداد. چند بارم تو دورۀ ارشد پیش اومده بود که استادها با دقت جزوههایی که تایپ کرده بودم رو بخونن و کامنت بذارن و بگن فلان مطلبو فلانجور تغییر بده و اصلاحش کن، من یهجوری مینویسم و انقدر توضیح میدم که همه بفهمن :))
الان که فکر میکنم، میبینم که من به خانواده خودم بی احترامی حاضر نیستن بکنم چطوری چند ماه به خدا بی احترامی کردی؟! خدا منو ببخش منه اشغال رو مبین خوبی بی حد خودتو ببین.
ا این به بعد نعمت های خدا رو پین میکنم توی یادداشت هام
شروع کن بعدا بهترش کن! تو میتونی یه صفحه بد رو ادیت کنی اما یه صفحه خالی رو نه!
📌این یه یادآوری کوچیکه برای تویی که منتظر یه شرایط ایدهآلی تا شروع کنی و بتونی بهترین خروجی رو داشتی باشه.🧡🌱
درحالیکه چنین باوری اشتباهه و برای رسیدن به اهداف باید بتونیم ترس رو کنار بذاریم و با هر میزان مهارت یا دانشی که داریم شروع کنیم. اینطوری میتونیم در طول مسیر از اشتباهاتمون یاد بگیریم، پلهپله خودمون بهتر کنیم و در نهایت به هدفی که میخوایم برسیم و ماهر بشیم.
چجوری بدون هزینه گرافیک رو یادبگیرم؟
دو تا ابزار با هم ترکیب کنی دیگه به کسی نیاز نداری، یکی گوگل ترنسلیت یکی یوتیوب! چجوری فیلم آموزشی ببینم؟ قواعدی مهم برای یادگیری بهتر
روش اول: سریالی ببین، یعنی بدون نکته برداری و تمرین ولی حواس جمع باش.
روش دوم: وقتی یه بار سریالی دیدی، این بار بشین با دقت ببین.
روش سوم: برای دور سوم ببین و تمرین و نکته برداری کنی.
روش چهارم: دوره کنی.
مرحله پنجم یا اخر به صورت حفظی اون تمرین رو انجام بده
آیا بخش های ساده هم همین طوره؟ سلام، قطعا نه عزیزم، فقط اون بخشهایی رو باید ۴ بار ببینی که برات گُنگه یا خیلی جدیده!
بخاطر این دلایل فعلا قید درس خوندن رو زدم تا پولدار بشم:
1. چقدر بگوی گند میومد چقدررر اذیت شدم. 2. چقدر گرم بود
3. چقدر جای درسخونون نداشتیم 4. برای دستشویی بدون فن
5. برای تفاوت هایی که احساس نشد برای درس خوندن و جزوه نوشتن و کار عملی. 6. برای اذیت شدن توی امتحانات بچه ها مبتونین توی یه روز کتاب 200 صفحه بخونن 7. برای استرس های زیاد و بیخوابی. 8. اینهمه برای کارورزی و کارنما زحمت کشیدم من 19 اون که هیچی زحمت نکشیده 20
9. چون اینهمه درس خوندم برای این دانشگاه که بیام اینجا مسخرمون کنن که مگه شما کی هستین و چقد درآمد دارین که ما بهتون اهمیت بدیم؟ 10. بقیه نه کتاب میخونن نه اینقدر ساعات مطالعه دارن و نمرات مثل من. هعی. نمره با کسی که نصف منم نخونده یکیه، یا شانس داره یا مغز. و من برعکس. قلبم انگار مچالس. 11. حواسم به نمراتم باشه که کسی مثل من ناامید نشه.
تا الان سه تا سریال دیدم که تحت تاثیر قرار گرفتم:
1. آفتاب زندگی من: دختره چقدر عاشق کارش بود و همه لحظات زندگیش توی کار خلاصه میشد و خیلی کار میکرد.
2. منشی کیم چشه: این دختره هم خیلی خیلی کار میکرد و تعطیلات کمی هم داشت و خیلی زحمت میکشید.
3. او و شوهر بی نظیرش : دختره چقدر برای رسیدن به درجات عالی توی شغلش تلاش کرد و همه لحظات زندگیش کار میکرد.
اینا الگو های منن، منم میخوام اینطوری یاشم. ❤️