سه شنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۱، ۰۸:۰۲ ب.ظ
۲۴۷_صحبت با خانواده
خب توی حیاط داشتم با خانواده صحبت میکردم، بحث شد در مورد همسایه ای که تازه فوت شده باورمون نمیشد گفتیم چقدر دنیا بی ارزشه و معلوم نیست یه ساعت دیگه ما هم باشیم، و این خیلی بده و ترسناک تصمیم گرفتم هم از نظر مالی حواسم رو خیلی جمع کنم و حق الناس نکنم، هم ایکنه مواظب زبونم باشم مثل غیبت و تمسخر و دروغ نگم، چه حضوری چه توی فضای مجازی همین دو تا خیلی عالیه تا آخر عمرم.
و اینکه مواظب چشم زخم باشم یکی میگفت یکی از مجریای تلوزیون یه ساعت قبلش با خانواده عکس و فلان یه ساعت بعد اونا فوت کردن، بنابراین خوبی ها و غیره رو ابراز نکنم.
بعدی اینکه تا میتونم ماشین نگیرم، همسایمون ماشین نداره نه پول استهلاک میده، نه بیمه، نه استرس تصادف و آدم کشتن!