کلا یه موضوع باز میکنم به نام تحقیقات اونجا میزارم
کلا یه موضوع باز میکنم به نام تحقیقات اونجا میزارم
این ترم نشد خوب جزوه بنویسم بخاطر این که کلاسترم رو بحش بخش نکردم اما از کسی میگیرم.
امروز 60 هزار تومان ضرر کردم چرا؟ چون با استپ رفتم کتاب گرفتم اونم کتاب نو 17.5 هزار تومان برای اسنپ و 85 هزار تومان برای کتاب اگه پیاده میرفتم مثلا پیاده روی و کتاب دست دو میگرفتم میشد 42 هزار تومان.
کار هایی که برام اولویت دارن یا میخوام به مرور زمان انجامشون بدم بزارمشون توی دید مثلا توی صفحه اسکرین گوشی
پسر دیشب با لپ تاپ یکی از بچه ها از ساعت 8 رفتم کتابخونه دانشگاه تا ساعت 12 خیلی حس خوبی داشت، فک کن بشین بیشتر کار رو انجام بدی، دمت گرم حس خوبی داشت باز از این کارا کن.
وای چکار کردی پسر، من تا الان فکر میکردم بچه های کلاس نمیخونن نگو که دارن کتابا و جزوه ها رو جر میدن چکار داری میکنی، حواست هست تا الان جزوه و کتابا رو نخوندی ها.
امشب به یکی از دوستام ور مورد زبان انگلیسی خوندن و نحوه برنامه ریزی کردن و اینا گفتم، فهمیدم چقدر من عاشق تدریسم:)
اهداف این ترمم بر اساس اولویت:
1. معدل بالای 18.30 2. بهترین در س پژ وهی و بارگذاری توی سایت های آموزشی 3. چاپ مقاله در مجله فرهنگیان
میخوام از الان به بعد برای کارهام پاداش بزارم یا خرید هام رو تبدیل به پاداش کنم مثلا: شرط خرید گوشی از 25 آبان 1401 تا 30 تیر 1401/معدل بالای 19 این ترم 7 / یعنی خرید در بهمن 1401/شرط خرید گوشی از 30 تیر 1401 تا 30 تیر 1402/ سود قیمت گوشی در بازار مالی
چقدر زندگی سخته برام، خدایا نمیخوام ناشکری کنم شکرت بخاطر چیزایی که قبلا اینجا گفتم و چیزایی که دارم و حواسم نبود بگم و غلط کردم که قدردانشون نیستم اما فقط میخوام خودم یکم از مشکلات آگاه بشم:داشتم به این فکر میکردم که فقط خدا میتونه منو تحمل کنه بقیه که ازم بیزارن بعد دیدم چه توقع زیادی دارم چرا اصلا کسی باید به تو توجه کنه تو که:
1. هم زشتی و دماغ بزرگ و عینکی
2. هم از لحاظ ذهنی معمولی
3. از لحاظ قد هم کوچیک
4. از لحاظ اجتماعی هم که صفر
5. از لحاظ مالی هم در سطح یه حقوق کارمندی.
6. از لحاظ جربزه هم که صفر
7. از لحاظ علم و دانش هم که افتضاح
8. از لحاظ مهارت هم که هیچی
9. از لحاظ اخلاق هم که افتضاح
10. از لحاظ دوستداشتنی هم صفر
11. از لحاظ تیپ و به روز بودن که هیچی
12. از لحاظ رفتار پسرونه و مردونه هم که سطح خیلی پایین
13. از لحاظ اطلاعات عمومی دیگه واقعا اوضاعم خرابه
14. از لحاظ غرور و رفتار خاص خودم بازم هیچی اگه چیزیم داشته باشم همش تقلیده یعنی جذاب هم نیستم
15. راستی هیکل که که ندارم ریزه میزم :)
بنابراین توقع زیادی نداشته باش، خودت باش و خدای خودت.
16. با این هوش و مغز معمولیت فکر و تحقیقات هم که نمیکنی مثلا علی برای لپ تاپ و گوشی و هر چیز چقدر تحقیق میکنه
17. مردونگی از اون لحاظشم که نداری (البته دیده که نمیشه اما خب)
18. میدونی سخته که همه ازت بدشون بیاد که بخاطر قیافه و رفتاراته.
از اونجایی که من همیشه از سال آخر ضربه میخورم برای همین میخوام از الان یعنی از آبان شروع کنم برای امتحانات بخونم و میخوان الان برنامه ریزی کنم، به یکی از بچه ها گفتم جزوه یکی رو بگیره ولی گفت بیخیال و اینا ولب من از امروز شروع میکنم.
1_امروز دو تا نکته توی سلف صبحانه از دوستم ( رتبه 600 شده اما اصلا بهش نمیخورد!) یاد گرفتم،
1. میگفت من اعتماد به نفسم بالا و رقابت میکنم : میگه من همش به خودم میگم اون اگه دونسته منم میتونم اون چی داره که من ندارم؟ حافظه داره که منم دارم، دست و پا داره که منم دارم و غیره، فقط من باید بیشتر تمرین و تلاش کنم و میگفت هر موقع من اینو گفتم و تلاش کردم از اونها بهتر شدم.
2. متواضع بودن یعنی من اصلاً فکرشو نمیکردم این رتبه رو داشته باشه و احساس میکنم خدا افراد متواضع رو موفق تر میکنه.
2_داشتیم در مورد خوابگاه و اینا و سختی هاش صحبت میکردیم یا دوستان، گفتم کاش الان تیر ماه 1402 بود بعد یه جمله گفت که یه تلنگر بود: از مسیر لرت ببر!
3_یه مشکل دارم که بلند و شمرده صحبت نمیکنم باید این ترم توی خوابگاه و کلاس تمزینش کنم.
4_یه نفر توی خوابگاه هست همه کار هاشو با لپ تاپ انجام میده، بچه های دیگه همش تو گوشی ان این همش توی لپ تاپه الان که دارم فکر میکنم میبینم منم بیشتر کارهای جدی ام توی لپتاپه و اگه توی گوشی برم بیشتر موقع یا تلگرامم یا اینستاگرام :/ بنابراین میخوام استفاده از گوشیم رو کم کنم و ببشتر از لپتاپ استفاده کنم، میدونی لپتاپ حس تسلط بیشتری روی کار بهمون میده.
5_از این به بعد میخوام که هر ماه رو تخصیص بدم به تحقیق در مورد یه چیز میخوام درس های جدید و کار های تحقیقاتی و عملی دانشگاه رو توی خوابگاه انجام بدم و کار هایی که نیاز به تمرکز داره مثل مرور رو برم کتابخونه.
6_استاد هوشنگ همش میگه همش بهونه همش هست.یادگرفتن زبان به هر دلیلی بهونه است.
7_دیدی؟ که توی خوابگاه نمیشه درس خوند؟ یا کار جدی کرد؟ باید برم کتابخونه.
8_امروز توی حرف زدن با مانی به دو نتیجه رسیدم:
▪️ خودم ذو بچسبونم به آدم حسابی ها
▪️ خوبی ها تو پنهان کن باعث حسادت دیگران نشه
9_از این به بعد توی خوابگاه موزیک بزارم تو گوشم حواسم به بچه ها پرت نشه
10_استاد سر کلاس گفت وقت خالیتون شطرنج یادبگیرین و بازی کنید چون باعث میشه تا 50 حرکت بعدی طرف مقابلتون رو حدس بزنید
11_علی امشب گفت من پشت پنجره بودم میشنیدم که بعضیا پشت سرم چی میگفتن! یه لحظه ترسیدم که نکنه منم چیزی گفتم اون روز؟ بعد این برام درس شد که هر موقع خواستی پشت سر یکی حرف بزنی فکر کن که داره گوش میده
12_امشب برام تجربه شد کسی جایی دعوتم کرد نرم،ممکنه مریضم کنه یا معتاد یا آبرومو ببره و هزارتا چیز دیگه امشب خیلی اشتباه کردم اومدم هونه یکی از همدانشگاهی هامو ببینم
13_الان چند روزه صبح ها نمیتونم بیدار شم برم صبحونه بخاطر همین میخوام گوشیمو بزارم زیر تخت یه جوری که مجبور باشم از تخت پاشم
14_این ترم جزوه مرتب ننوشتم، ولی من خیلی دوس دارم که استاد دانشگاه شم ولی نگزان نباش کم کم مینونی انجامش بدی.
از سلف میومدیم که یکی از بچه ها میگفت باید اولویت های زندگیت رو پیدا کنی و دنبال کنی مثلا من اولویتم درس و دانشمند شدنه بخاطر همین باید کارام رو بر اساس اینن اولویت و هدم پیش ببرم، مثلا میگفت من که هدفم درس نیست و همیشه شهرمونم هدفم خونه ساخته و همیشه اونجام.
در طول ترم همش میگم خب نزدیک امتحانات میخونم یا اینکه بچه ها خلاصه میکنن و میفرستن برای استاد بعد میخونم اما الان که فکر میکنم یکی اینکه اون زمان سنگین میشه حجم مطالب دوم اینکه در طول ترم همش استرس دارم که نخوندم، خلاصه که میخوام دو تا درس که کتاب معرفی کرده رو بخونم و خلاصه کنم و آماده امتحان باشم.
تازه بزار اینو بگم دیدی ترم قبل خلاصه کردی چقدرررررر راحت بودی موقع امتحانات مخصوصا شب امتحان :)
واقعا به این جمله که زیاد با کسی صمیمی نشو و اطلاعات و اسرارتو بهش نده و شخصیتت رو نشناسه رسیدم چون ممکنه دشمنت بشه که الان دقیقا اینطور شده
امروز روز عجیبی بود با یکی از بچه های خوابگاه در بحث کردیم موضوعش هم مشخص نبود همینطوری از هر دری بحث کردیم و گفتگو به این نتایج رسیدم: